شاعری دیدم که به قلمش خندید...... قلمش به وجد آمد و شعری سرود. شاعر گفت خودت ثبت کن .....خودش ثبت کرد .
شاعر بعد از آن شعر، شهره ی شهر گشت .... به منبر آمد و انگشت به قلب زد ..... گفت از دل براید تا بر دل نشیند .....قلم در جیبش گریست ....زهرش به قلبش رسید.......
آن شاعر نام آواز از ترس شهرت با رمل شعر می گفت .....
عاقبت .....قلم ها از دورش گسستند ....... زانو بغل گرفت و صفر و یک انداخت از صفر بیشتر نیامد
قلم زبان باز کرد و گفت صفر بودی یکت کردیم !!!!
یادم نمیاد کی نوشتم
توضیح:
رمل جز علوم غریبه محسوب می شود و چندین روش دارد یکی از آن روش ها این است که در یک برگه ی سفید از ابتدا خط صفر و یک می گذارند و به همین نحو کل صفحه یا نصف صفحه را صفر و یک می چینند بعد از آخر خط به صورت عمودی که ممکن است صفر باشد یا یک جمع آوری می کنند و.... خلاصه به جوابشان می رسند
.: Weblog Themes By Pichak :.