• وبلاگ : شهريار کوچه ها
  • يادداشت : شيري که عاشق دختري زيبا رو شد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • پارسي يار : 9 علاقه ، 10 نظر
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام .
    بسيار عالي.. به اميد پيدا کردن عشقي که ما رو به خدا برسونه
    پاسخ

    سلام ... ممنون.... ان شا الله که خدا اسبابش رو محيا کند
    به اميد پيدا کردن معشوق حقيقي

    عالي بود عزيزم واقعا به اميد اون روز.اگر مي خواي منو بشناسي خوشحال ميشم به وبلاگم بياي

    خيلي نوشته زيبايي بود

    تولدتون رو هم تبريك ميگم.120 ساله باشي

    سلام بر شير مردان منزل گُذر!
    شما مي خواي بگي مَثَلِ مجنون مَثَلِ خوانده اي است که عشقِ زميني، پيک آن خواهان است؟
    که اگر اسير پيک او شديم وامانده در پيک او مي گرديم ولي اگر گُذر کرديم به خواهان مي رسيم..
    درست فهميدم جناب شهريار..؟ -_(..)_-
    پاسخ

    سلام ....احسنت ..... پستچي هر چند نامه مياره اما اصل نامه هست .... وقتي نامه رو ديدي و فهميدي دعوت شدي ......... ميري پيش يارت...... اين دنيا قابليت اينو داره که به ديدار خدا هم برسي .....الهي و امنن بالنظر اليک علي..... دنيا جاي استراحت نيست و انسان مي تواند جوري از دنيا استفاده بکنه که در قيامت حسرت نخوره ...... چرا ؟؟؟ چون دنيا اين قابلت رو داره و گرنه خداوند در مورد وصف قيامت نمي فرمود که يوم الحسرت ...پس جوري توي دنيا قرار بگيريم که حسرت نخوريم يا کم بخوريم (کسي که حسرت نمي خوره 14 معصومه) و کم حسرت خوردن تنها وتنها با خدا بودنه ...عاشق خدا بودنه

    بسم الله

    سلام ...

    قابل تامل بود اما چرا به نقطه ي عطف اين ماجرا که جون دادن پاي عشقه نگاه نميکنيد !؟ به نظر من شير ،شير مرد !جون دادن که مهم نيست !حيثيت و شرافت رو ندادن مهمه !اگه پدر دختر شير رو مجبور ميکرد علف بخوره و شيرم به اين ذلت تن ميداد ،اين عشق پوشالي بود !

    پاسخ

    احسنت ............در عشقبازي اگه انسان مي خواد ذليل بشه بايد ذليل خدا بشه ...... ما بايد حقيقت خودمونو از دست نديم......... هر چند بعضي از افراد حقيقت عشق در مجازو اين مي دونند ........ ولي بدونيد عشق يه راه سريع و يه به خود اومدنه ...... ادم تا فهميد عاشق شده بايد حالاتشو ياد بگيره تا اون شدت رو روي خدا پياده کنه....... مثلا شما سوار ماشين ميشيد براي اين که به جايي بريد . هدف شما به مقصد رسيدن با اين وسيله هست هر چه قدر پاتونو روي ترمز بذاريد تا از محيط اطراف لذت ببريد دير تر به مقصد مي رسيد و اين خود يک ذلت است براي شما که دير به مهماني رسيديد
    سلام جناب گُذر!
    من هم از حرف خودم گُذر کردم و به حقيقت مطلب رسيدم البته اُميدوارم؛ منظورت از اين داستانِ زيبا، به تصوير کشاندنِ به دام اُفتادنِ شيرمرداني است که شير بودن خود را فراموش کرده و از اصل خويش دور افتاده و خدا را فراموش کرده اند.
    خداوند هم به مکافات اين فراموشي، خودشان را بر خودشان فراموشاند و در اوج عزّتِ با خدا بودن به حضيض ذلّت از اينجا رانده و از آنجا وامانده مبتلاشان گردانيد.
    مطلب بعدي را زودتر بگذار..
    پاسخ

    سلام .... مقصود ان است که شما قصد کرده ايد .......يادتونه مي گفتم عشق يه چشمکه؟؟؟ اگه شما از چشم آنکه به شما پلک بست دل ببنديد ..... ديگه مستحق اين هستيد که اون فرد هر چه با شما کرد رو بچشيد ..... ولي اگه به هدف اون پلک بستن نظر کنيد و از کنارش بگذريد ..... زودتر و سريع تر به آن مخبر مي رسيد که خبري براي شما آورده بود تا نزد فلاني برويد

    ممنون که سرزدي نظر لطفتون
    درود خدا بر جناب عشق!
    راستشا بخواي خيلي دلم برا شيره سوخت..
    مثل اين انيميشن هاي 60 ثانيه اي بود..
    اين چه جور تموم کردن داستان بود، دلمان گرفت..
    گفتيم حالا يه عروسي تو جنگل دعوتيم که يهو ديديم سِگا جناب عشقو خوردند..
    خوبه فيلمِ فرار از زندان را ندادند تو بسازي.. ظرف 24 ساعت اسکافيلدو مي کشتي و سارا را به عقد اون مرد خبيثه در مي آوردي و بعد هم مي گُفتي هوس داشت..
    خُب، ديگه...
    مطلب آموزنده اي بود ولي به نظر من سياق اين داستان، بيشتر، عشق را به تصوير مي کشوند تا هوس را__ (..)؛ آخه جناب شير، از خودش (دندان و ناخنش) گُذشت و شير بودن خودش را فداي عشقش کرد..
    و آخر دعوانا، هر چي تو بگي رئيس..!

    پاسخ

    سلام آقا مسعود ..... من به دنبال اين بودم که ..... بگم بعضي وقتا يه شير صفتايي .... شير بودن خودشونو يادشون ميره ..... و شان خودشونو نمي فهمند ..... هر چند عاشقي دست انسان نيست ...... ولي همون جور که آگاهيد ... ما انسانها همه عاشق خدا بوديم ...و در زمان نوزادي از فراق خدا گريه ميکرديم...... اين داستان فقط برا يه تکون خوردن بود تا بفهميم عشق براي خدا انسانو نه ذليل ميکنه نه به غم ميکشونه ...... فقط يه داستان کوتا بود تا در کمترين وقت يه ضربه ي نهايي به آدمي بزنه که ميخواد گذر کنه

    داستان جالبي بود

    20

    + نازنين 
    خيلي قشنگ بود ....انگار حس ميکنم ..... بايد يکم در عشق بازي آدم بود نه حيوان
    سلام شهريار ..
    راستش من بي اجازه ي شما يه فيد براي اين متنتون زدم.. چون خوشم اومد ازش.. (البته اگه دبير هم ميشدم.. انتخابش ميکردم..)
    و بعدش يکي از دبيران محترم تشريف آوردند..
    جناب هادي قمي بزرگوار اومدند و گفتند که بررسي ميکنند که چرا اين متن هنوز انتتخاب نشده..
    اگه ناراحت شديد که چرا فيد زدم.. حتما خبرم کنيد تا حذفش کنم..
    ولي در کل زيبا بود..
    ميشه عاشق باشيد..


    داستان جالبي بود ولي دلم براي شيره خيلي سوخت .... آخه عشقش واقعا پاک بود

    پاسخ

    سلام .... عشق يا هوس ... اين دوتا خيلي به هم نزديکه ...از سياق داستان معلوم ميشه که شير به دنبال هوس بوده ......اما عزيز جان اينو بدون عشق يه حقيقت ايست که به انسان راه رو نشون ميده.... مثلا شما ميخواهيد برويد کوه به خاطر لذت قله آيا حاضري اين لذت را نبري و از پنجره ي خونتون به قله نگاه کني
    سلام بسيار پند آموز بود...موفق باشيد
    پاسخ

    سلام ......... نظر لطفتونه
    عالي بود 20
    پند جالبي داشت
    پاسخ

    ممنون.... انشا الله اثر داشته باشه
       1   2      >